یکی ازدوستانی که مدتی پیش به عنوان مدرس دریکی از دانشگاه ها مشغول تدریس بودازخاطرات تدریسش نقل میکرد......
.
.
.
سریکی ازکلاس هام دختری بودکه دوسه جلسه اول ده دقیقه مانده تا کلاس تموم شه زیپ کوله اش را میکشیدومی گفت خسته نباشید استاد.......البته من هم به شیوه استاد های دیگربه درس دادن ادامه میدادم وتوجهی نمیکردم...
.
.
.
.
یه روز اخرکلاس زیر چشمی می پاییدمش به محض اینکه دستش رفت سمت کوله گفتم
.
.
.
خانم زیپشو نکش هنوز کارم تموم نشده!!!!